جمعه ۱۳ خرداد ۱۳۹۰
قلم را دانایان مشاطه ملک خواندهاند و سفیر دل و سخن تا بیقلم بود چون جان بیکالبد بود. چون به قلم باز بسته شود با کالبد گردد و همیشه بماند. و چون آتشی است که از سنگ و پولاد جهد و تا سوخته نیابد نگیرد و چراغ نشود که ازو روشنایی یابند...
و نخست کسی که دبیری بنهاد طهمورث بود. و مردم اگر چند با شرف گفتارست چون شرف نوشتن دست نداد ناقص بود، چون یک نیمهی از مردم، زیرا که فضیلت نوشتن است فضیلتی سخت بزرگ که هیچ فضیلتی بدان نرسد. زیرا که وی است که مردم را از مردمی به درجهی فرشتگی رساند و دیو را از دیوی به مردمی رساند. و دبیری آن است که مردم را از پایهی دون به پایهی بلند رساند تا عالم و فقیه و منشی خوانده شود. و همچنان مردمان به فضیلت سخن از دیگر حیوانات جدا گردد و برایشان سالار شود.
حکایت هم اندر این معنی فضیلت قلم: چنان خواندم در اخبار گذشتگان که وقتی امیری رسولی فرستاد به ملک فارس با تیغی برهنه. گفت: این تیغ ببر و پیش او بنه و چیزی مگوی. رسول بیامد و همچنان کرد. چون تیغ بنهاد و سخن نگفت، ملک وزیر را فرمود: جوابش بازده. وزیر سر دوات بگشاد و یکی قلم سوی وی انداخت. اینک جواب! رسول مرد عاقل بود. بدانست که جواب برسید.
و تأثیر قلم، صلاح و فساد مملکت را، کاری بزرگ است و خداوندان قلم را که معتمد باشند، عزیز باید داشت.
منبع:
برگرفته از نوروزنامه، عمر خیام نیشابوری
قلم را دانایان مشاطه ملک خواندهاند و سفیر دل و سخن تا بیقلم بود چون جان بیکالبد بود. چون به قلم باز بسته شود با کالبد گردد و همیشه بماند. و چون آتشی است که از سنگ و پولاد جهد و تا سوخته نیابد نگیرد و چراغ نشود که ازو روشنایی یابند...
و نخست کسی که دبیری بنهاد طهمورث بود. و مردم اگر چند با شرف گفتارست چون شرف نوشتن دست نداد ناقص بود، چون یک نیمهی از مردم، زیرا که فضیلت نوشتن است فضیلتی سخت بزرگ که هیچ فضیلتی بدان نرسد. زیرا که وی است که مردم را از مردمی به درجهی فرشتگی رساند و دیو را از دیوی به مردمی رساند. و دبیری آن است که مردم را از پایهی دون به پایهی بلند رساند تا عالم و فقیه و منشی خوانده شود. و همچنان مردمان به فضیلت سخن از دیگر حیوانات جدا گردد و برایشان سالار شود.
حکایت هم اندر این معنی فضیلت قلم: چنان خواندم در اخبار گذشتگان که وقتی امیری رسولی فرستاد به ملک فارس با تیغی برهنه. گفت: این تیغ ببر و پیش او بنه و چیزی مگوی. رسول بیامد و همچنان کرد. چون تیغ بنهاد و سخن نگفت، ملک وزیر را فرمود: جوابش بازده. وزیر سر دوات بگشاد و یکی قلم سوی وی انداخت. اینک جواب! رسول مرد عاقل بود. بدانست که جواب برسید.
و تأثیر قلم، صلاح و فساد مملکت را، کاری بزرگ است و خداوندان قلم را که معتمد باشند، عزیز باید داشت.
منبع:
برگرفته از نوروزنامه، عمر خیام نیشابوری
0 نظرات:
ارسال یک نظر