سهشنبه ۳ خرداد ۱۳۹۰
پیه اندر شکم گنجشک نباشد، اندر شکم گاو گرد آید...
از نظر اقتصادی، یعقوب به وضع عمومی مردم توجه داشت. طبقات ضعیف و پایین را بسیار رعایت میکرد. بزرگترین اقدام او در ابتدای کار این بود که طبقات متوسط و زارعین فقیر سیستان را از مالیات معاف کرد و دستور داد: «اندر ولایت خویش، هر که را کم از پانصد درم وسعت بودی، ازو خراج نستدی و او را صدقه دادی». شاید این اولین و حتی آخرین پادشاه ایرانی - قبل از مشروطیت - باشد که از نظر تأمین آتیه مردم فقیر خصوصاً آنان که از پانصد درم کمتر درآمد داشتهاند اقدامی اساسی کرده باشد، یعنی صدقهای داده باشد که در حکم بیمه اجتماعی و نوعی کمک بازنشستگی است.
البته در مقابل، متمکنین و پولداران هرگز از آسیب مصادره او در امان نبودند. از کلمات [جملات] قصار برادر او «عمرو» - یعنی همکار و همگام یعقوب که او هم هرگز هیچ ضعیف را نیازردی - این بود که گفته بود: «پیه اندر شکم گنجشک نباشد، اندر شکم گاو گرد آید». یعنی درآمد دیوانی را باید از پولداران به دست آورد نه از فقرا. به قول مردم امروز باید مالیات مستقیم گرفت نه غیرمستقیم.
اصولاً روی کار آمدن یعقوب و برادرانش، آغاز یک تحول اجتماعی بزرگ در سیستان و شهرهای بزرگ حوالی و نزدیک آن بود. بدین معنی که طبقات حاکم و پولداران و ثروتمندان یکباره از میان رفتند و اموال آنان مصادره شد و در برابر آن یک طبقه حاکم از مردم سافل و کسانی که هرگز در دستگاههای اشراف نفوذی نداشتند پدید آمد.
در واقع «حامد سر ناوک»ها، «عزیز بن عبدالله»ها و «ازهر خر»ها آمدند و اشخاصی مانند «پسر فرقد» را نه تنها کنار زدند و از میدان سیاست و قدرت شهر خارج ساختند، بلکه این لاتها و یکلاقباهای گنجشکروزی، به قول عمرو، پیهها را از شکم گاوها درآوردند! این نخستین اثر مهم اجتماعی کار یعقوب بود.
نتیجه دوم آن بود که: تشکیلات منظم و دقیق عیاران، مردم این شهر را به متشکلشدن و همکاریهای اجتماعی برانگیخت و روحیهای در آنان پدید آورد که این مشت مردم ناتوان و لاغر و رنجور، در زیر لوای یعقوبی، اسبهای خود را در کنار دجله، در ساحل خزر و در حاشیههای جیحون آب دادند.
این دو عامل بزرگ، یک اثر اقتصادی عظیم داشت. یعنی با نرفتن کاروانهای باج و خراج و درهم و دینارهای سیستان به بغداد و با آمدن اموال بسیار از کرمان، فارس، خراسان، کابل و بلخ به سیستان، یک تحول اقتصادی بزرگ در این شهر پدید آمد و کار به جایی رسید که: «در بازار عمرو لیث، روزانه هزار درهم غله معامله میشده است».
از اثر همین درآمدها بود که یعقوب که روزگاری ماهی پانزده درهم حقوق داشت، در روزگاری دیگر: «از باب صدقه هر روز هزار دینار همی داد، و از باب جوانمردی و آزادگی، هرگز عطا کم از هزار دینار و صد دینار نداد، و ده هزار و بیست هزار و پنجاه هزار و صد هزار دینار و درم بسیار داد. و ترکهی او بیش از هشتصد میلیون دینار بود».
توضیحات:
- لقب «سر ناوک» به گمان از لقبهایی بوده است که عیاران به هم میدادند.
- ارقام نقلشده گاهی اغراق به نظر میرسد.
منبع:
یعقوب لیث، نوشته دکتر ابراهیم باستانی پاریزی، انتشارات نگاه، چاپ سوم، صفحههای ۳۵۱ و ۳۵۲
پیه اندر شکم گنجشک نباشد، اندر شکم گاو گرد آید...
از نظر اقتصادی، یعقوب به وضع عمومی مردم توجه داشت. طبقات ضعیف و پایین را بسیار رعایت میکرد. بزرگترین اقدام او در ابتدای کار این بود که طبقات متوسط و زارعین فقیر سیستان را از مالیات معاف کرد و دستور داد: «اندر ولایت خویش، هر که را کم از پانصد درم وسعت بودی، ازو خراج نستدی و او را صدقه دادی». شاید این اولین و حتی آخرین پادشاه ایرانی - قبل از مشروطیت - باشد که از نظر تأمین آتیه مردم فقیر خصوصاً آنان که از پانصد درم کمتر درآمد داشتهاند اقدامی اساسی کرده باشد، یعنی صدقهای داده باشد که در حکم بیمه اجتماعی و نوعی کمک بازنشستگی است.
البته در مقابل، متمکنین و پولداران هرگز از آسیب مصادره او در امان نبودند. از کلمات [جملات] قصار برادر او «عمرو» - یعنی همکار و همگام یعقوب که او هم هرگز هیچ ضعیف را نیازردی - این بود که گفته بود: «پیه اندر شکم گنجشک نباشد، اندر شکم گاو گرد آید». یعنی درآمد دیوانی را باید از پولداران به دست آورد نه از فقرا. به قول مردم امروز باید مالیات مستقیم گرفت نه غیرمستقیم.
اصولاً روی کار آمدن یعقوب و برادرانش، آغاز یک تحول اجتماعی بزرگ در سیستان و شهرهای بزرگ حوالی و نزدیک آن بود. بدین معنی که طبقات حاکم و پولداران و ثروتمندان یکباره از میان رفتند و اموال آنان مصادره شد و در برابر آن یک طبقه حاکم از مردم سافل و کسانی که هرگز در دستگاههای اشراف نفوذی نداشتند پدید آمد.
در واقع «حامد سر ناوک»ها، «عزیز بن عبدالله»ها و «ازهر خر»ها آمدند و اشخاصی مانند «پسر فرقد» را نه تنها کنار زدند و از میدان سیاست و قدرت شهر خارج ساختند، بلکه این لاتها و یکلاقباهای گنجشکروزی، به قول عمرو، پیهها را از شکم گاوها درآوردند! این نخستین اثر مهم اجتماعی کار یعقوب بود.
نتیجه دوم آن بود که: تشکیلات منظم و دقیق عیاران، مردم این شهر را به متشکلشدن و همکاریهای اجتماعی برانگیخت و روحیهای در آنان پدید آورد که این مشت مردم ناتوان و لاغر و رنجور، در زیر لوای یعقوبی، اسبهای خود را در کنار دجله، در ساحل خزر و در حاشیههای جیحون آب دادند.
این دو عامل بزرگ، یک اثر اقتصادی عظیم داشت. یعنی با نرفتن کاروانهای باج و خراج و درهم و دینارهای سیستان به بغداد و با آمدن اموال بسیار از کرمان، فارس، خراسان، کابل و بلخ به سیستان، یک تحول اقتصادی بزرگ در این شهر پدید آمد و کار به جایی رسید که: «در بازار عمرو لیث، روزانه هزار درهم غله معامله میشده است».
از اثر همین درآمدها بود که یعقوب که روزگاری ماهی پانزده درهم حقوق داشت، در روزگاری دیگر: «از باب صدقه هر روز هزار دینار همی داد، و از باب جوانمردی و آزادگی، هرگز عطا کم از هزار دینار و صد دینار نداد، و ده هزار و بیست هزار و پنجاه هزار و صد هزار دینار و درم بسیار داد. و ترکهی او بیش از هشتصد میلیون دینار بود».
توضیحات:
- لقب «سر ناوک» به گمان از لقبهایی بوده است که عیاران به هم میدادند.
- ارقام نقلشده گاهی اغراق به نظر میرسد.
منبع:
یعقوب لیث، نوشته دکتر ابراهیم باستانی پاریزی، انتشارات نگاه، چاپ سوم، صفحههای ۳۵۱ و ۳۵۲
0 نظرات:
ارسال یک نظر