شنبه ۷ خرداد ۱۳۹۰
قصه شنیدم که بوالعلا به همه عمر *** لحم نخورد و ذوات لحم نیازرد
در مرض موت با اشارت دستور *** خادم او جوجه با به محضر او برد
خواجه چو آن مرغ کشته یافت برابر *** اشک تحسر ز هر دو دیده بیفشرد
گفت به مرغ از چه شیر شرزه نگشتی *** تا نتواند کست به خون کشد و خورد
مرگ برای ضعیف امر طبیعی است *** هر قوی اول ضعیف گشت و سپس مرد
قصه شنیدم که بوالعلا به همه عمر *** لحم نخورد و ذوات لحم نیازرد
در مرض موت با اشارت دستور *** خادم او جوجه با به محضر او برد
خواجه چو آن مرغ کشته یافت برابر *** اشک تحسر ز هر دو دیده بیفشرد
گفت به مرغ از چه شیر شرزه نگشتی *** تا نتواند کست به خون کشد و خورد
مرگ برای ضعیف امر طبیعی است *** هر قوی اول ضعیف گشت و سپس مرد
0 نظرات:
ارسال یک نظر