یکشنبه ۲۹ خرداد ۱۳۹۰
عزیزون قدر یکدیگر بدونید ** اجل سنگ است و آدم مثل شیشه...
بابا طاهر عریان یکی از شاعران بینظیر ایران است که از دیرباز به دلیل دو بیتیهای شورانگیزش که به گویش ساده لری سروده، مورد توجه و علاقه مردم بوده است و درباره او افسانههای زیادی ساختهاند که هیچ کدام پایه و اساسی ندارند. او نه قصیدهای گفته، نه پادشاه یا بزرگی را مدح گفته و نه سفینهی غزلی پرداخته. قلندری بیخانمان بوده که به زبان مردم احساس دل خویش را بیان کرده است.
اشعار لطیف بابا طاهر در اثر کثرت اشتهار دهان به دهان گشتن، امروزه از صورت اصلی لری خود خارج شده است. استاد مجتبی مینوی در یکی از کتابخانههای استانبول نسخهای یافته است که دو بیتیهای بابا طاهر را به صورت اصلی ضبط کرده است.
قدیمیترین نوشتهای که از بابا طاهر عریان یاد میکند «تاریخ راحة الصدور راوندی» است:
«شنیدم که چون سلطان طغرل بیک به همدان آمد، از اولیا سه پیر بودند، بابا طاهر، بابا جعفر و شیخ حمشا. کوهکیست بر در همدان آن را خضر خوانند. بر آنجا ایستاده بودند. نظر سلطان بر ایشان آمد. کوکبه لشکر بداشت و پیاده شد و با وزیر ابونصر الکندری پیش ایشان آمد و دستهاشان ببوسید. بابا طاهر پارهای شیفته گونه بودی، او را گفت: ای ترک! با خلق خدای چه خواهی کرد؟
سلطان گفت: آنچه تو فرمایی.
بابا گفت که خدا میفرماید: ان الله یأمر بالعدل و الاحسان.
سلطان بگریست و گفت: چنین کنم.
بابا سر ابریقی شکسته که سالها از آن وضو کرده بود در انگشت داشت، بیرون کرد و در انگشت سلطان کرد و گفت: ملکت عالم چنین در دست تو کردم، بر عدل باش!»
این سفر سلطان طغرل سلجوقی به همدان در سال ۴۴۷ بوده و اگر فرض کنیم در این هنگام بابا طاهر در نیمه عمر بوده است، باید تولد او در حدود اوایل قرن پنجم بوده است.
پنج نمونه از دو بیتیهای بابا طاهر عریان:دیده و دلز دست دیده و دل، هر دو فریاد ** که هر چه دیده وینه، دل کنه یاد
بسازُم خنجری نیشش ز پولاد ** زَنَم بر دیده، تا دل گردد آزاد
پریشان خاطرانمرا نه سر، نه سامان آفریدند ** پریشانم، پریشان آفریدند
پریشان خاطران، رفتند در خاک ** مرا از خاک ایشان آفریدند
غمبوره سوته دلان گرد هم آییم ** سخن واهم کریم، غم وانماییم
ترازو آوریم غمها بسنجیم ** هر آن غمگین تریم، وزنین ترآییم
به صحرا بنگرمبه صحرا بنگرم، صحرا تِه وینم ** به دریا بنگرم، دریا ته وینم
به هر جا بنگرم، کوه و در و دشت ** نشان از قامت رعنا ته وینم
اجلدرخت غم به جانم کرده ریشه ** به درگاه خدا نالم همیشه
عزیزون قدر یکدیگر بدونید ** اجل سنگ است و آدم مثل شیشه
منبع:هزار سال شعر فارسی، چاپ دوم، فروردین ۱۳۶۹
برای آگاهی بیشتر از زندگی و شعر بابا طاهر:تاریخ ادبیات ایران، دکتر ذبیحالله صفا، جلد دوم، صفحه ۳۸۳ به بعد
آشنایی بیشتر با گویشهای لری:گویشهای لری